Schindler's List
داستان فیلم :
داستان فیلم در هنگام جنگ جهانی دوم در لهستان رخ میدهد، همان زمانی که گفته میشود در یک هولوکاست 6 میلیون نفر از آنها مردهاند. وقتی که یهودیان توسط نازیها جمع آوری شدهاند و در بخشی از شهر زندانی شدهاند و در اردوگاههای کار اجباری کار میکنند، یک فرصت طلب یهودی آلمانی به نام اسکار شیندلر به لهستان میرود و با به کار گرفتن کارگرهای یهودی قصد دارد که ثروتی برای خود جمع کند. او شخص با نفوذی است و با کمک دوستانش در بین مقامات آلمان کارهای خود را انجام میدهد. در طی فیلم شخصیت اسکار شیندلر متحول میشود و در انتهای فیلم او به شخصیتی تبدیل میشود که با تهیهی لیستی بلند از تعداد زیادی از یهودیان و پرداخت پول در قبال آنان و آوردن آنان به کارخانه خودش قصد دارد که جان آن یهودیان را نجات دهد. در کارخانه شیندلر تا 7 ماه مهمات جنگی مصنوعی ساخته شد که به هیچ وجه قابل استفاده نبودند و بعد از پایان جنگ و فتح لهستان توسط شوروی ، او از لهستان فرار میکند . وی موفق به نجات جان ده هزار نفر میشود . طبق آخرین اطلاعات موجود، تا سال 1993 در حدود 4000 نفر از آنان زنده بودند.
*در این فیلم از عنصرهای خشونت، ترس، غم و گاهی هم خنده و شهوت استفاده است تا بتواند تاثیر بیشتری بر ذهن مخاطبان بگذارد.
هدف فیلم:
هدف این فیلم نشان دادن مظلوم واقع شدن یهودیان در این حادثه، نمایش خشونت نازیها و روایت یک رویداد تاریخی است.
این فیلم به کارگردانی استیون اسپیلبرگ ساخته شده است که خود او یهودی است. بعضی از منتقدان معتقدند که این فیلم بهترین اثر اوست.
برخلاف خیلی از فیلمهایی که در رابطه با مذهب خاصی هستند، این فیلم میتواند با هر مخاطبی، در هرکشوری و با هر مذهبی ارتباط برقرار کند.
قهرمان:
فیلم تلاش میکند تا اسکار شیندلر را که به همسرش خیانت میکند و آینده شکست خوردهای هم دارد، فردی بی نقص نشان دهد.
اسکار شیندلر بعد از این که در فیلم متحول میشود و به فردی انسان دوست تبدیل میشود، در یک دیالوگ قدرت را اینگونه تعریف میکند:
"آنها از ما میترسند چون میدانند که ما میتوانیم بدون دلیل آنها را بکشیم. وقتی کسی مرتکب جرمی میشود نباید انتظار دیگری داشته باشد، مجرم را میکشیم و احساس خوبی میکنیم اما این قدرت نیست، این یعنی عدالت، با قدرت فرق میکند. قدرت یعنی این که ما همیشه دلیلی برای کشتن داشته باشیم اما به این کار دست نزنیم. (منظور زمانیست که مجرم طلب بخشش میکند)
در این فیلم از این تکنیکهای متقاعد سازی استفاده شده است:
تکرار : در سکانسهای متعددی از فیلم شاهد وحشیگری و خشونت نازیها هستیم .
در سکانسی شاهد این هستیم که افسر آلمانی برای تفریح کسانی را که کم کار میکنند از بالکن خانهاش با اسلحهای دوربرد میکشد.
در سکانسی دیگر میبینیم که سربازان آلمانی پیرمردی را به خاطر این که یک دست داشت و میگفتند که او نمیتواند مفید باشد، با شلیک گلولهای میکشند.
یا مثلا در سکانسی دیگر شاهد قتل مردمی هستیم که در ساختمانها از دست سربازان نازی
پنهان شدهاند.
مستند سازی و گواهی دادن:
در سکانس آخر فیلم شاهد یهودیانی هستیم که در آن زمان توسط اسکار شیندلر نجات یافتند و امروز در قید حیات هستند . حتی زمانی که بازماندگان به همراه فرزندشان به طرف قبر اسکار شیندلر میروند و سنگی بر روی آن میگذارند، اسامی آنها را نیز مشاهده میکنیم. لازم به ذکر است که این سکانس از فیلم برای تاثیر گذاری بیشتر و اشاره به این که در زمان حال است، از حالت سیاه و سفید خارج میشود و به صورت رنگی در میآید. همین طور موسیقی متن فوق العاده این سکانس نیز باعث به هیجان آوردن مخاطب میشود.
ترس :
در بخشهایی از فیلم کارگردان با همراه کردن مخاطبش با یکی از افرادی که سعی در قایم شدن از نیروهای نازی میکند، میخواهد که ترس مردم را به مخاطب انتقال دهد و از این تکنیک برای بیشتر شدن هیجان فیلم استفاده میکند. این تکنیک همچنین باعث تنفر دوباره ما از نازیها میشود.
در این سکانس دختر بچهای را میبینیم که بعد از گم کردن خانوادهاش در هنگام حمله نازیها برای گشتن ساختمانها، سعی دارد با پنهان شدن در زیر تختی از دست نازیها جان سالم به در ببرد.
تکنیکهای فنی:
کل فیلم بغیر از سکانس پایانی به صورت سیاه و سفید ساخته شده است تا علاوه بر این که توجه بیشتری جلب کند، از نماهای بصری زیبا بکاهد و مخاطب منظره یا حتی رنگ شادی در فیلم نبیند. این کار باعث شده است که مخاطب راحتتر بدبختی و بیچارگی شخصیتهای فیلم را درک کند.
جاذبه های جنسی:
در این فیلم به کرات از جاذبههای جنسی استفاده شده است.
نتیجه گیری:
فهرست شیندلر یک فیلم درجه یک و خیره کننده است و اگر نظر من را میخواهید، باید بگویم که این فیلم را از دست ندهید.
فهرست شیندلر یک فیلم واقعی است. اما فهرست شیندلر بی طرف نیست، ولی ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که در سینما و به خصوص ژانر تاریخی فیلمی ساخته شود و جانبدار نباشد. اما مشکل این فیلم این است که آنقدر به طور ساده و واضحی از تکنیکهای اغناییای که بالا اشاره کردم استفاده کرده است که گاهی حتی یک مخاطب ساده سینما که این فیلم را میبیند حس میکند یک جای کار اشتباه است و این جانبداری فیلم بیش از حد به چشم میآید.